ساعت فلش

کاش وقـتی آسـمان بارانی است،چشم رابا آب باران تر کنیم

کاش وقتی که تنها می شویم،لحظه ای هم یاد یکدیگر کنیم

در قلب شب گر غیر شب چیز دگر هست،

در قـلــب مـن جـز یاد تـو چــیز دگـر نیسـت

زندگی تـلخ ترین خواب مـن است

خسته ام خسته ازاین خواب بلند

درکنار رویاهایم برایت صندلی گذاشته ام

چه بمانی چه بروی دوستت دارم.

عشق نبض  تپنده لحظه های کودکی است،ومن کودک

پر اشتیاق عاشقی.

من اینک یکه وتنها برایت قصه می گویم که شاید

باورت آید که من تنهای تنهایم.

گرچه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم

دل به امید پیامی کـه نـدادی بستیم

تو گران مایه ترین تصویری،من اگرقاب تو باشم کافی
است.

آن که چون قد بلندش در جهان پیدا نشد

خواستم بوسم لبش  نردبان پیدا نشد

خواستم تا رایگانی جان دهم در راه او

شهر را گشتم ولی جان رایگان پیدا نشد

دیدی ای حافظ که کنعان دلم بیمار شد

عاقبت با اشک غم کوه امیدم گاه شد

گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی

یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد

ای کاش سراب بودم تا اگر رهگذری بسویم می آمد هستی ام را یک نیستی با شکوه می دید